احساس شرقی
دست من و دامن دریا، نمی شود
دلخسته ام ،مراد مهیا نمیشود
افسوس که زمزمه های دلم شکست
دیگر برای هیچ دری وا نمی شود
تا می خورد نازک احساس شرقی ام
آنجا که کار به گفتن اما نمی شود
هر شب برای خسته دلم ناله می زنم
اما کسی برای من آیا ؟ نمی شود
دست من است و پای خیالم که می رود
قلب من است و سعی و تقلا ،نمی شود
من مانده ام به امید نگاه تو
شعر زیبائی در ستون حرفهای انتظار روزنامه قدس خواندم از خانم نعمتی ، بد نیست شما هم بخوانید.
(یک الف بعد هم سه تا نقطه) این دعا زود دستتان برسد
میدهم آب با خودش ببرد ،دست ان یار مهربانم برسد
احتراما به سقف خانه دل ، یک شکاف عمیق افتاده
از همین جا امیدوارم که دستهایم به آسمان برسد
من تقاضای یک نظر دارم، نظرم غالبا موافق توست
این که کاری ندارد آسان است ،هرکه باید به میهمان برسد
(یک الف بعد هم سه تا نقطه )جمعه آمد مسیح بفرستید
احتراما دوباره می خواهم تا به اوضاع مردگان برسد
نامه ها پشت نامه اما او ... وحده لا اله الا هو
با شما هم عقیده ام آری، کارد باید به استخوان برسد.
شنبه ، یکشنبه و دوشنبه گذشت ، رود ها نامه ای نیاوردند
هر چه پرسیده ایم بگذارید، پاسخش دست دیگران برسد
به نام خدای رمضان
امروز جمعه دومین روز ماه مبارک رمضان و این اولین یادداشت من در وبلاگ شخصی است. چندان با محیط وبلاگ آشنائی ندارم و با استفاده از راهنمائی های پارسی بلاگ گام به گام و کودکانه به پیش می روم . امیدوارم با کمک دوستانی که یاد داشت هایم را مرور می کنند بتوانم عضو خوبی برای این محیط باشم . (( یا علی))