احساس شرقی
دست من و دامن دریا، نمی شود
دلخسته ام ،مراد مهیا نمیشود
افسوس که زمزمه های دلم شکست
دیگر برای هیچ دری وا نمی شود
تا می خورد نازک احساس شرقی ام
آنجا که کار به گفتن اما نمی شود
هر شب برای خسته دلم ناله می زنم
اما کسی برای من آیا ؟ نمی شود
دست من است و پای خیالم که می رود
قلب من است و سعی و تقلا ،نمی شود
من مانده ام به امید نگاه تو