سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرشتگان با خشنودی بالهایشان را برای جویای دانش می گسترانند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

آن سوی آسمان

وقتی دست سرنوشت، غـزلی تازه نوشت

می شدم مروردر،بین آب و خاک وخشت

 

بـاد هـرزه ای نشست روی زلف خاطرم

شد پریشان وغریب ،روزگار کار و کشت

 

زخـم کهـنه زمان ، زیر دست دشنه ای

بی ترحم آه و درد ،بر کرانه می سـرشت

 

مـن، غمی بزرگ را، مـی سرودم و کسی

پاره پاره می کشید عکس یک عقاب زشت

 

خسته شد بهـار من، رفت و دیگری گرفت

جـای مـــادر مرا، بسته شد در بهشت

 




رضا خوشحال ::: جمعه 86/9/9::: ساعت 3:31 عصر

دلم گرفته آقا هوای گریه دارم

خیلی خشک و خالی ام اما میخواهم ببارم

دلم گرفته آقا هوا ،هوای درده

تو کوچه های غربت دلم داره میگرده

هزار تا راهو رفتم سرم به سنگا خورده 

غرق گناهم آقا ، ببین دلم رو مرده

تا که چشام باز میشه روبروی خونتون

همین دل مرده باز دوباره میگیره جون

آقا شما چه خوبین،چقدر مهربونین

نیاز بنده هارو شما چه خوب میدونین

هیچ کجای دنیا مثل این حرم نمیشه

تو حرم شما که غیر کرم نمیشه

گلدسته های حرم امید ومژده میدن

نور میپاش تودلها روحی به مرده میدن

داخل این حرم دل غرق تماشا میشه

پای ضریح شما دل آدم وا میشه

سلام که میدی انگار خدا سلام میکنه

هر چی که وحشی باشی دلت رو رام میکنه

یک قدمی جلوتر پا روبال فرشته

قربونتون آقاجون اینجا خود بهشته

با سر میام آقا جون کفشارو در میارم

پشت پنجره فولاد عقده هامو می ذارم

پا تو حرم می ذاری هر چی می خوای صفا هست

هم نفس زائرا انگار خود خدا هست

به هر صرف که میری رد پای یه نوره

هرچی دل شکستس منتظره عبوره

اذن دخول می گیرم تا رام بدن به خونت

خودم رو جا می ذارم دلم میشه روونت

کعبه ی عشقم اینجاست میخوام بغل وا کنم

بذار بیا جلوتر فقط تماشا کنم

وقتی این همه گریست این همه التماسه

وقتی یه نفر اینجا برا همه شناسه

هر چی بخوام بجز تو اینجا آقا حرومه

من و دو چشم و ضریح دست شما تمومه  




رضا خوشحال ::: چهارشنبه 86/8/30::: ساعت 10:59 عصر

نوبت ما

با تو ای مرد دل پنجره وا خواهد شد

درد این حادثه مانده دوا خواهد شد

خسته شد قافله از رنج در این دشت کویر

می رسی مرهم تو اصل دوا خواهد شد

چشم بیدار تو همراه دل آینه هاست

گل لبخند تو آئینه نما خواهد شد

از تو پاینده شود حرمت گلها در باغ

از تو دین گل و پروانه ادا خواهد شد

سالها شانه ما منت زنجیر کشید

((یاعلی)) مرد خدا نوبت ما خواهد شد

باز هم باز تو تکبیر بگو تا برویم

هروله با دم سعیی که صفا خواهد شد




رضا خوشحال ::: شنبه 86/8/19::: ساعت 9:29 عصر

حس سرود

نگاه زخم و دو چشم کبود با من نیست

کسی که شعر مرا می سرود با من نیست

خجل نشسته ز دست خودم پریشانم

کسی کلک زده حس سرود با من نیست

نه او میان دست قنوتم غزل نمی پاشد

حلاوت ساز و نوای رود با من نیست

شکسته ساز صدایش ، سکوت می ریزد

همان که شاعر این لحظه بود با من نیست

به روی دفتر شعرم ستاره ای افتاد

کجاست آنکه دلم را گشود؟ با من نیست!

12/12/81

 




رضا خوشحال ::: جمعه 86/8/18::: ساعت 7:41 عصر

امید دیدار

شبی صدای خسته را کسی جواب می دهد

                           و ازدحـام سـینه را، به التهاب می دهد

شبی خروش می شوی میان آب وآینه

                          ودست های گرم تو که بوی ناب می دهد

دل تو را شنیده ام که نذر باغ می برند

                          دم نی شـکسته را کسی گلاب می دهـد

به گرمی نگاه تو کسی به اوج میرود

                           و قسمت مـرا فقط دلی مـذاب می دهد

و قطره های چشم من به یاد تو شکسته اند

                           زلال مانـده مـرا کسی به آب می دهد؟

مرا نگو که خسته ام مرید قامت تو ام

1380/4/31                           فقـط امیـد دیدنت مرا شتاب می دهد

 




رضا خوشحال ::: دوشنبه 86/8/14::: ساعت 8:29 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :12807
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<