کفتر چاهی !
یه کفتر چاهی رو اقا بهش خونه داد
اونو نوازشش کرد بهش اب و دونه داد
یه کفتر چاهی رو نشوند روی گنبدش
سقا خونه نشون داد برا رفت و اومدش
اشکاشو پاک کرد و باز آرزوشو جواب داد
نشوند و آرومش کرد براش یه جای خواب داد
توی گوشش اذون گفت تا بق بقو بخونه
خیالشو راحت کرد تا همونجا بمونه
ایون طلا نشون داد دلش رو مبتلا کرد
یه کفتر چاهی رو زائر آشنا کرد
اون کفتر چاهی یه اهلی و خونگی شد
همونجا موندگار شد مشغول بندگی شد
------
کاشکی می شد دلم رو کفتر چاهی کنم
کاشکی میشد تا خونت دلم رو راهی کنم
کاشکی منم یه روزی تو کفترات گم بشم
به من لیاقت بدی ، یه دونه گندم بشم